نوشته شده توسط : محسن

تقسیم‌بندی سیاسی کشور انگلیس و مباحث آن از جمله مباحث مربوط به محافظه کاری الگویی برای مشروطه خواهان ایران به شمار می‌رفت.

نخستین باری که در ایران از تقسیم‌بندی جناح‌های سیاسی سخن به میان آمد در دوره دوم مشروطه بود.

بنیاد محافظه‌کاری سیاسی و مبانی فلسفی آن را بیش از همه باید در آراء ادموند برک جست، با این توضیح که برای محافظه‌کاری انگلیسی، هیچ اصل ثابت و پابرجایی وجود ندارد.

محافظه‌کاران انگلیسی گاهی در مقابل پرسبیترین‌ها و یا قیام پیرایشگران از کلیسای کاتولیک حمایت می‌کردند، اما در اواخر سده هیجدهم آن‌ها رسماً از پروتستانتیسم حمایت می‌نمودند.

ادموند برک علیه استثمار مردم هند توسط حاکم کمپانی هند شرقی یعنی وارن هیستینگز اعتراض کرد و حتی او را به پای میز محاکمه کشانید. نیز وی از انقلاب مردم آمریکا در جهت نیل به استقلال حمایت کرد و این جمله تاریخی را گفت که سیاستمدار واقعی کسی است که بداند کی و چگونه تسلیم شود و کی و چگونه کار خود را از پیش ببرد.

اما بر خلاف انقلاب آمریکا برک به انقلاب فرانسه حمله می‌برد. علت امر شاید این بود که وی اولاً انقلاب آمریکا را انقلاب پابرهنگان و گرسنگان نمی‌دانست و بر این باور بود که آن را کسانی مثل خود انگلیسی‌ها رهبری می‌کنند.

ثانیاً هدف انقلاب آمریکا اصلاحات و جرح و تعدیل بود، حال آن‌که انقلاب فرانسه به مثابه نقشه‌ای جهت سلب مالکیت از توانگران به شمار می‌آمد؛ نکته این است که برک در مقام یک محافظه‌کار، از اصلاحات حمایت می‌کرد و با انقلاب خصومت می‌ورزید. بی‌دلیل نبود که برک به حکومت توده‌ها حمله می‌برد و می‌گفت دولت نباید اجازه دهد افراد حقیر، به صورت فردی و یا جمعی به حکومت دست یابند.

به سال 1789 انقلاب فرانسه آغاز گشت، چهاردهم ژوییه آن سال، مردم پاریس به سوی زندان باستیل حمله بردند. اغلب اعضای حزب ویگ از سقوط حکومت مطلقه فرانسه ابراز خرسندی کردند. برک به سال 1790 علیه انقلاب فرانسه به پا خواست و تأملاتی در باره انقلاب فرانسه را نوشت.

این کتاب خشم تامس پین یکی از الهام بخشندگان انقلاب آمریکا را برانگیخت، و یک سال بعد از انتشار کتاب برک، اثر خود را با عنوان حقوق بشر به سال 1791 نگاشت. برک به نکته‌ای مهم اشاره دارد: اوضاع و احوال هر جامعه‌ای، به هر یک از اصول سیاسی رنگ و بویی متمایز می‌بخشد.

به باور برک هیچ طرح مدنی و سیاسی فی نفسه نه سودمند است و نه زیان‌آور؛ بلکه این شرایط است که معیار سود و زیان را تعیین می‌نماید. ماهیت هر پدیده‌ای به موقعیت و موقف آن نسبت به پدیده‌های دیگر وابسته است، به واقع هیچ پدیده‌ای مطلقاً فقط خود آن پدیده نیست. هیچ حکومتی فی‌نفسه نه خوب است و نه بد، ماهیت هر حکومت است که خوبی و بدی آن را تعیین می‌نماید.

در مورد آزادی یک ملت وقتی می‌توان به داوری نشست که شور و احساسات فرو نشسته و دریای مواج انسانی از تلاطم افتاده باشد. معیار برک در مورد آزادی و مواهب ناشی از آن، انطباق و تلفیق آن آزادی با حاکمیت ملی، نظم قشون، اخلاق و مذهب، احترام به حق مالکیت، برقراری صلح و نظم و تطبیق آن با آداب و رسوم مدنی و اجتماعی است: این گوهر محافظه‌کاری ادموند برک است.

به نظر او آزادی فقط با این معیارهاست که می‌پاید و دوام می‌آورد و منشاء خیر خواهد بود؛ در غیر این صورت چیزی جز شر از آن نخواهد زایید. برک می‌گفت آزادی حق انجام آن چیزی است که دلخواه یک شهروند است، اما باید دید این دلخواه چیست؛ پس به هر چه دلخواه فردی باشد نمی‌توان با نظر احترام نگریست و باید آن را با معیارهای پیش گفته منطبق ساخت.

به نظر او انقلاب فرانسه از این حیث محکوم است که سرآغاز آن با تحقیر چیزهایی بود که به خود فرانسوی‌ها تعلق داشت. فرانسوی‌ها چنان رفتار می‌کنند که گویی هرگز در اجتماعی مدنی قالب ریزی نشده‌اند و باید همه چیز را از ابتدا شروع کنند.

مشکل مجمع ملی آن است که هیچ عرفی که مورد احترام باشد و بتواند آن را مهار کند و جلو خودسری‌اش را بگیرد، ندارد. آنان به هیچ قانون اساسی ثابتی پای بند نیستند و این قدرت را دارند که قانون اساسی را به هر نحوی که دلخواهشان است، وضع نمایند و تغییر دهند.

جامعه و حیات اجتماعی مستلزم قید نهادن بر شهوات مردم است، حتی حکومت در جامعه مدنی بر تمایلات انسان‌ها هم لگام می‌زند و آن‌ها را سامان‌مند می‌سازد. در اجتماع مدنی بر رفتار انسانها ضوابطی حاکم می‌شود و شهوات و اراده‌های آن‌ها تحت انقیاد و کنترل در می‌آید. مقصود هر قدرتی مهار کردن اراده‌های متشتت است و تحت ضابطه و قاعده در آوردن آن‌ها. پس مقید ساختن آزادی به بعضی قیود، ضامن حفظ اصل آزادی است.

تعریف و اعمال آزادی و قیود به مرور ایام تغییر می‌پذیرد و به عبارتی این تعاریف نسبی‌اند و موقتی. بنابر این مشکلات مربوط به آن‌ها را نمی‌توان بر اساس قواعد و ضوابطی کلی و انتزاعی حل و فصل نمود.

وی در تعریضی به اعلامیه جهانی حقوق بشر نوشت: مهم این نیست که شما حق فردی را نسبت به دسترسی داشتن به خوراک کافی و داروی مورد نیاز قبول داشته باشید، مهم این است که راه و روش به دست آوردن آن‌ها را به فرد بیاموزید. مرد سیاسی متکی است بر تجربه، این تجربه هم یک شبه به دست نمی‌آید و محصول یک فرایند بسیار طولانی و آزمودن راه‌های متعدد صواب و خطاست.

بنابراین مرد سیاسی هر اندازه هم خردمند باشد و زیرک، نباید بنایی را ویران سازد که به اندازه‌ای معقول مقاصد مشترک جامعه سیاسی را برآورده می‌سازد. حتی اگر بناست در بافت نظام سیاسی اصلاح یا بازسازی صورت گیرد، باید ملاک فایده‌مندی و مصلحت عمومی را مدنظر قرار داد و حداقل نمونه و انگاره‌ای از این فایده‌مندی را در پیش دیدگان داشت و تازه در همان زمان هم باید با کمال حزم و احتیاط رفتار کرد.

اصلاح دولت لزوماً با براندازی آن محقق نمی‌شود، بلکه باید مثل یک پزشک که با کمال دلسوزی بیماری پدر خود را آن هم با احتیاط درمان می‌کند، معایب دولت را با دلسوزی درمان کرد.

معمولاً برای حل معایب دولت راه حل‌هایی در نظر گرفته می‌شود که یا افراطی‌اند و یا تفریطی. راه افراطی انهدام مطلق و راه تفریطی حفظ آن به مثابه موجودیتی اصلاح نشده است. اما بین این دو افراط و تفریط راه سومی هم وجود دارد: هر میهن‌پرست راستین، هر سیاستمدار واقعی همیشه در این اندیشه است که چگونه می‌توان از مصالح موجود در کشور به بهترین نحو ممکن بهره‌برداری کند.

هم باید متمایل به حفظ نهادهای مدنی بود و هم در صدد یافتن راه حلی برای اصلاح آن‌ها. اصلاح مستلزم وجود استعداد است و تعریف یک سیاستمدار و معیار قضاوت در باره او؛ تلفیق هوشمندانه بین حفظ نهادهای موجود و اصلاح آن‌ها وظیفه یک سیاستمدار راستین است.

حکومت خودکامه وقتی ایجاد می‌شود که پدیده‌ها سطحی انگاشته شوند، قوه فهم برای ایفای وظیفه وجود نداشته باشد و تمایلی منحط در زمینه میان بر زدن و بهره‌مند شدن از تسهیلات کاذب شکل گیرد؛ این است راز تشکیل حکومت‌های خودکامه. پیشرفت باید کند باشد اما مداوم، در هر گام باید نتایج به دقت ارزیابی شوند؛ زیرا کامیابی یا شکست در نخستین گام، روشنی بخش راه سیاستمدار در گام دوم است. به همین سیاق آزادی باید با حکمت و فضیلت توأم باشد، در فقدان حکمت و فضیلت آزادی بزرگ‌ترین شر ممکن است.

حکومت به راستی آزاد وقتی شکل می‌گیرد که عناصر و اجزای متضاد آزادی و انقیاد، در تمامیتی هماهنگ و معطوف به تأمل بنیادین و با وجود داشتن ذهنی هوشیار و جامع با هم تعامل یابند.

این‌ها صفاتی است که در رهبران مجمع ملی فرانسه دیده نمی‌شود. واقع امر این است که اندیشه‌های برک دفاعی است فلسفی است از محافظه‌کاری. اساس اندیشه برک تصویر جهان بود آن چنان‌که هست، نه آن‌چنان‌که که برخی انسان‌ها آرزو می‌کنند.
 



:: موضوعات مرتبط: دوره دوم مشروطه , ,
:: بازدید از این مطلب : 945
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 مهر 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد